در طرف دیگر طیف، ماکروفاژهای M2 قرار دارند که عموماً با بیان مولکولهای CD36، CD163 و CD206 در سطح خود مشخص میشوند. ماکروفاژهای M2 برخلاف ماکروفاژهای M1، فعالیت فاگوسیتوزی پایین و اندوسیتوزی بالایی دارند و نقش آنها بیشتر در عفونتهای انگلی، واکنشهای آلرژی، التهاب مزمن، رگزایی و ترمیم بافت مطرح است. این سلولها برغم زیرجمعیتهای متنوع (برای مثال M2a، M2b، M2c و M2d)، همگی از نظر تولید آنزیم آرجیناز 1، تولید مقدار زیاد IL-10 و مقدار بسیار کم IL-12 مشترک هستند.آنزیم آرجیناز 1 با حذف ال- آرجینین باعث اختلال در تکثیر لنفوسیتهای T و تولید IFN-γ توسط این سلولها میشود. هنوز اطلاعات کاملی در مورد ویژگیهای دقیق فنوتیپی، مکانیسمهای قطبیت یا نقش زیرجمعیتهای M2 در بیماریهای مختلف در دست نیست. با این حال، خصوصیات کلی آنها براساس شواهد موجود به شرح زیر است.
ماکروفاژهای M2a در یک تعامل دوطرفه با لنفوسیتهای T کمکی نوع 2 (Th2) در واکنشهای آلرژی دستگاه تنفسی و عفونتهای انگلی دخالت میکنند. سایتوکاینهای IL-4 و IL-13 یا عفونتهای قارچی و انگلی در قطبیت مارکروفاژها بهطرف زیرجمعیت M2a نقش دارند. این زیرجمعیت میزان زیادی CD86 و میزان کمی از TLR4 و CD14 در سطح خود بیان میکنند. M2a پس از تحریک، سطح بالایی از سایتوکاینهای IL-10 و TGF-β و کموکاینهای CCL17، CCL18، CCL22 و CCL24 تولید میکنند.
ماکروفاژهای M2b با بیان بالای CD80 و CD14 و بیان ضعیف HLA-DR در سطح خود مشخص میشوند و پس از القا، میزان زیادی IL-10 و کموکاین CCL1 ترشح میکنند. اتصال کمپلکس ایمنی به گیرنده (FcR) در کنار اتصال TLR یا گیرنده IL-1 به لیگاند خود موجب فعالشدن این سلولها میشود. این سلولها با القای تولید IL-10 و افزایش بیان MHC کلاس دو و CD86 و کاهش تولید IL-12 در تنظیم پاسخهای ایمنی دخالت میکنند.
در قطبیت ماکروفاژها به سمت زیرجمعیت M2c و القای فعالیت آنها، پروستاگلاندین E2 و سایتوکاینهای IL-10 و TGF-β اهمیت دارند. گلوکواستروئیدها نیز در اتصال و انواعی از فعالیتهای اجرایی این گروه از ماکروفاژها دخالت دارند. بیان CD86 و HLA-DR در سطح این سلولها، پایین و بیان CD163 بالا است. نقش این گروه از ماکروفاژها بیشتر در مهار التهاب حاد و کمک به ترمیم و بازسازی ماتریکس خارج سلولی است.
قطبیت ماکروفاژهای M2d بیشتر در پاسخ به TLR، گیرنده A2A آدنوزین و IL-6 است. این گروه از ماکروفاژها با تولید فاکتور رشد سلول اندوتلیال عروق (VEGF) و IL-10 و همچنین کموکاینهای CXCL10، CXCL16 و CCL5 به رگزایی و رشد و متاستاز تومورها کمک میکنند.
برغم وجود اطلاعات نسبی در خصوص زیرجمعیتهای ماکروفاژی و عوامل تاثیرگذار در قطبیت و عملکرد آنها، نقش دقیق این زیرجمعیتها و توازن آنها درمراحل مختلف اختلالات پاتولوژیک و بیمارهای مزمن روشن نیست. بههرحال، در این بخش کلیاتی از نقش ماکروفاژها در پاتوژنز دو بیماری مزمن یعنی رماتیسم مفصلی و سرطان خواهد آمد. در روماتیسم مفصلی به عنوان یکی از شایعترین بیماریهای خودایمن، ماکروفاژها مهمترین منبع تولید سایتوکاینهای آسیبزا همچون TNF-α هستند. این سلولها در تعامل با فیبروبلاستهای فضای مفصل، نقش تعیینکنندهای در وقایع التهابی و تخریبی در این بافت بازی میکنند. در بافت سالم مفصل، جمعیت هتروژنی از ماکروفاژها دیده میشود که بخشی از این جمعیت را ماکروفاژهای با منشا بافتی و بخش دیگر را ماکروفاژهای حاصل از تمایز مونوسیتهای مهاجر تشکیل میدهد. فنوتیپ عملکردی غالب مارکروفاژها در مفصل سالم در مهار التهاب و جلوگیری از مهاجرت گلبولهای سفید بخصوص نوتروفیلها به مفصل است. در مقابل، با شروع التهاب در مفصل، مهاجرت مونوسیتها و تمایز آنها به ماکروفاژهای التهابی افزایش مییابد و این زیرجمعیت به تدریج جمعیت غالب ماکروفاژی بافت مفصل را بهخود اختصاص میدهد. تحت چنین شرایطی، انواعی از سایتوکاینهای التهابی (همچون TNF-α، IL-1، Il-6 و GM-CSF) و کموکاینها (همچون CLCX7، CXCL8، CCL2) ترشح میشوند و تحریک لنفوسیتهای T ضدخود و مهاجرت نوتروفیلها و مونوسیتها به بافت مفصل را تشدید میکنند. بنابراین به نظر میرسد با پیشرفت التهاب و وتخریب بافت مفصل، شرایط قطبیت به نفع افزایش تعداد/فعالیت M1 و ضعف M2 پیش میرود.
در انواعی از تومورهای جامد ماکروفاژها از فراوانترین سلولهای ایمنی موجود درریزمحیط تومور (در مواردی حتی تا 50 درصد) هستند. هایپوکسی (افت فشار اکسیژن) محیط تومور، التهاب و سطح بالای اسید لاکتیک (ناشی از متابولیسم گلیکولیز) از شرایط عمومی ریزمحیط اغلب تومورها است. جالب توجه آنکه همین شرایط را میتوان در ریزمحیط بافتهای درگیر در انواعی از بیماریهای خودایمن (همچون مفاصل در رماتیسم مفصلی) دید. اکثر ماکروفاژهای موجود در محیط تومور، ویژگیهای زیرجمعیت M2 را نشان می دهند. با این وجود، لازم به توضیح است که فنوتیپ ماکروفاژها در انواع تومورها یا مراحل مختلف یک نوع تومور مخلوطی از فنوتیپ M1 و M2 با نسبتهای متفاوت است. بطورکلی ماکروفاژهای محیط تومور نقش مهمی در سرکوب سیستم ایمنی، تحریک رگزایی و القای رشد و تهاجم تومور دارند. بیان کموکاینهای گروه CC بویژه CCL2 بر سطح ماکروفاژها و سایر سلولهای محیط تومور از عوامل مهم فراخوانی ماکروفاژها و لنفوسیتهای T تنظیمی (Treg) در انواعی از تومورهای جامد است. شواهد حاکی از آن است که ماکروفاژهای محیط تومور معمولاً فعالیت کشندگی ضعیفی دارند و به تدریج یک فنوتیپ مهاری کسب می کنند. شاهد این ادعا تولید مقدار زیاد سایتوکاینهایی همچون IL-6، IL-8، IL-10 و TGF-β توسط ماکروفاژهای محیط تومور است که در رگزایی، رشد و تهاجم تومور اثر مثبتی دارند. این سایتوکاینها از یک طرف، قابلیت تشخیص (عرضه آنتی ژن) و فعالیت کشندگی لنفوسیتهای T را تضعیف میکنند و از طرف دیگر با مهار فعالیتهای فاگوسیتوزی و آپوپتوزی و القای رگزایی، به بقا، رشد و تهاجم سلولهای توموری کمک میکنند. برخلاف ماکروفاژهای M2، ماکروفاژهای M1 به دلیل قابلیت بالاتر فاگوسیتوز و عرضه آنتیژن و تولید IL-12، برهم کنش دوطرفه مثبتی با لنفوسیتهای Th1 دارند. بعلاوه، این سلولها مقدار کمتری VEGF و متالوپروتئینازهای ماتریکس نسبت به ماکروفاژهای M2 تولید میکنند. بدین لحاظ نقش آنها در مهار رشد و تهاجم سلولهای توموری است.
با توجه به نقش زیرجمعیتهای ماکروفاژ در مهار یا القای رشد و تهاجم تومور، یافتن روشی مناسب برای جلوگیری از ورود این سلولها به محیط تومور و یا مهار تکثیر/فعالیت آنها، در کنار روشهای درمانی مکمل که سلولهای توموری و یا سلولهای اندوتلیال عروق توموری را مورد هدف قرار دهد، ضرورت دارد.
منابعی برای مطالعه بیشتر
– Ross EA, Devitt A, Johnson JR. Macrophages: The Good, the Bad, and the Gluttony (Review). Front. Immunol. 2021; 12: 1-22.
– Zhou J, et al. Tumor-Associated Macrophages: Recent Insights and Therapies (Review). Front. Oncol. 2010; 10: 1-13.
The very next time I read a blog, I hope that it wont disappoint me as much as this one. I mean, Yes, it was my choice to read through, however I genuinely believed you would have something interesting to talk about. All I hear is a bunch of crying about something you could fix if you werent too busy searching for attention.
Thank you for your opinion